برادر شهید ابراهیم همت گفت: شهید همت با اینکه هنوز به سن تکلیف نرسیده بود مرجع و امام خود را شناخته و تمام وجودش امام و ولی فقیه زمان خویش بود و در ۱۳ سالگی مقلد امام(ره)بود. به گزارش خبرنگار ایثار و شهادت باشگاه خبری فارس «توانا» مراسم سالگرد شهادت «شهید محمدابراهیم همت» با حضور سرلشکر محمدعلی عزیزجعفری فرمانده سپاه پاسداران، محمدمهدی همت فرزند شهید همت، سردار کوثری، غلامعلی حدادعادل، بیژن نوباوه، الیاس نادران، حسن غفوریفرد و فاطمه رهبر نمایندگان مجلس شورای اسلامی، جمعی از خانوادههای شهدای استان همدان و شهر پاوه که با شهید همت ارتباط نزدیکی داشتهاند و همچنین جمع زیادی از خانوادههای شهدا، ایثارگران و جانبازان و رزمندگان دوران دفاع مقدس امشب در حسینیه شهید همت میدان شهدا برگزار شد. در این مراسم سردار ولیالله همت برادر شهید همت در سخنانی اظهار داشت: همه ما معتقد به زنده بودن شهدا هستیم و یقین داریم که شیهد همت در این محفل حضور دارد. وی افزود: افتخار مسئولین نظام است که عظمت این امت ارزشمند را نظاره کردند چرا که آنها در ۱۲ اسفند افتخار بزرگی برای نظام و شهدا به وجود آوردند و یقیناً همه شهدا از این حرکت مردم راضی هستند. وی بیان داشت: اوج ارزش زندگی انسانها دوران جوانی آنهاست یعنی رشد و بالندگی و پیشرفت در این دوران به وجود میآید و سن آن نیز از ۲۰ تا ۳۵ سالگی است. سردار همت تصریح کرد: با نگاه به سن شهدا پی خواهیم برد که ۹۰ درصد آنها در این سنین به رشد اعلا رسیدند و امروز دانشمندان ما هم اینگونه هستند. بردار شهید همت افزود: شهید همت در دوران جوانی، جوانی بسیار شیکپوش بود و مطابق با روز میگشت و هرگز عزلتنشین مسجد نبود اما در کنار این شیکپوشی هنوز به سن تکلیف نرسیده مرجع و امام خود را شناسایی کرده و در سن ۱۳ سالگی مقلد حضرت امام (ره) میشود. وی گفت: شهید همت در این سن روزه و نمازهایش هرگز ترک نشد و مردمداری او زبانزد همگان بود او در مسائل علمی رتبه بالایی داشت به طوری که در ۳ سال آخر دبیرستان شاگرد ممتاز بود و با معدل ۱۷.۵ فارغالتحصیل دبیرستان شد. برادر شهید همت اظهار داشت: اگر جوانان امروز ما هم اینگونه رفتار کنند مثل او خواهند شد. او کسی بود که تمام وجودش امام و ولی زمان خودش بود و همیشه تأکید داشت کلام امام کلام خداست و باید دستورات او را مو به مو اجرا کرد. وی خاطرنشان کرد: اگر بعد از رحلت امام دوری ایشان را احساس نمیکنیم به خاطر وجود شخصیت بزرگی همچون مقام معظم رهبری است که منش و رفتارشان مثل امام است. سردار همت در پایان بیان داشت: جوانان امروز ما میتوانند مثل شهدای ۸ سال دفاع مقدس بوده و عمل کنند و به ابراهیم همتهای آینده نظام تبدیل شوند. در این مراسم برنامههای مختلفی از جمله پخش سخنان شهید همت درباره پیروی از ولایت فقیه و نمایش وقایع دوران دفاع مقدس از تصرف شهر خرمشهر تا عملیاتهای مختلف همراه با حرکات نمایشی با سلاح و پخش مکالمات رزمندگان هنگام نبرد با نیروهای عراقی برای حاضرین به تصویر کشیده شد و تابوت نمادینی از یک شهید گمنام توسط حاضرین در حسینیه تشییع شد که با گلهای سرخ و پرچمهای یا حسین فضای معنوی خاصی به مراسم بخشیده بود. این مراسم به همت یگان دریایی لشکر ۲۷ محمدرسولالله (ص) برگزار شد.
در سوم ارديبهشت سال 1343 در روستاي بالا هولار از توابع شهرستان ساري كودكي به دنيا آمد كه نام سيد منصور را بر وي گذاشتند. سيد منصور كه از سلاله ي پاك و مطهر رسول خدا(ص) بود، در دامن مادري مهربان و روي دستان پدري زحمت كش رشد يافت. در سال 1349 بود كه وارد دبيرستان شد و هر سال با نمرات خوب درسش را تا پايان دروس ابتدايي به پايان برد. مدرسه راهنمايي تحصيلي حر هولار حضور سيد را به مدت 3 سال در خودش حس كرد. پس از اتمام دروس راهنمايي، براي ادامه تحصيل به شهرستان ساري عزيمت نمود.
در همين زمان بود كه طليعه انقلاب اسلامي دميدن گرفت.
سيد منصور نبوي هم چون ساير جوانان اين مرز و بوم به تظاهرات بر عليه رژيم شاه مي پرداخت. در انتقال افكار ضد پهلوي به منطقه ي كليجانرستاق ساري نقش بي بديل ايشان فراموش ناشدني است.
با به ثمر نشستن انقلاب اسلامي، به ادامه تحصيل پرداخت. در حال گذران تحصيل انجمن اسلامي را در روستاي بالا و پايين هولار راه اندازي كرد. با توجه به وجود افكار گوناگون در آن زمان، جوانان زيادي را در انجمن اسلامي عضو نمود. هنوز بيش از دو سال از طلوع انقلاب اسلامي نگذشته بود كه ارتش حزب بعث عراق به فرماندهي صدام حسين و در 31 شهريور 1359 از زمين، دريا و هوا به كشورمان حمله نمود. جوانان كشور با فرمان امام خميني مبني بر دفاع از اسلام و كشور وارد جبهه ها شدند. سيد منصور نبوي با فرمان امام كه فرمود بودند: دفاع واجب است م به سوي جبهه ها بشتابيد، خودش را در جرگه ي دلير مردان جنگ قرار داد و از همان روز هاي اول جنگ، پس از فراگيري اموزش نظامي به جبهه ها رفت. از كوه هاي سربفلك كشيده ي كردستان گرفته تا رمل هاي شني جنوب رشادت هاي ايشان را از ياد نخواهد برد. او در اكثر عمليات هايي كه سپاه پاسداران و يگان لشگر 25 كربلا در آن حضور داشت، شركت جُست و به دفعات نيز مجروح گرديد. عمليات هاي والفجر 8،6،5،4 ، بدر، خيبر، قدس 2، 1، كربلاي 8، 5، 4 از جمله عمليات هايي بود كه سيد منصور نبوي در آن هل حضور داشت.
سيد منصور نبوي با اين كه در جبهه بود اما توانست در سال 1360 ديپلم بگيرد و حتي در آزمون هاي دانشگاه فنون امام حسين (ع) و دانشگاه عالي سپاه با رتبه عالي قبول شود. عليرغم توصيه ي دوستان، از رفتن به دانشگاه به دليل اهميت دادن به حضور در جنگ، خود داري كرد. در سال 1363 با دختري پاك و مومنه ازدواج كرد كه حاصل آن زينب السادات 11 ماهه در حين شهادت و پسرش به نام سيد منصور همنام پدر بود كه 3 ماه بعد از شهادت پدر به دنيا آمد.
سيد منصور نبوي به دليل تجارب ارزشمند حضور ممتد در جنگ و استعداد هاي فراوانش، در لشكر 25 كربلا مسئوليت هاي گوناگوني را تجربه كرد كه آخرين آن، فرمانده طرح و عمليات لشكر 25 كربلا بود.
ايشان در بين رزمندگان لشكر به سرباز امام زمان (عج) مشهور بود. چرا كه سبب آشنايي بسياري از رزمندگان لشكر با دعاي عهد بود. و استمرار و اصرار ايشان بر خواندن دعاي عهد زبانزد خاص و عام بود. سرانجام اين مرد الهي با دوستان بزرگوارش محمد حسن طوسي قائم مقام فرماندهي لشكر و عليرضا نوبخت فرمانده يكي از تيپ هاي لشكر 25 كربلا در تاريخ 19/ 1/ 1366 و در حالي كه افتاب داغ و سوزان بر دشت تفديده ي شلمچه مي تابيد و در حالي كه در نزديك ترين موضع به دشمن و براي شناسايي رفته بودند، براي هميشه از زمينيان فاصله گرفتند و آسماني شدند.
سيد منصور نبوي همانند ققنوس پرنده ايي كه در آتش بال هايش را مي سوزاند، براي دفاع اسلام و كشور سوخت، تا درخت انقلاب اسلامي براي هميشه جاودانه بماند.
سید ولی هاشمی
واحد پژوهشهای ادبی حوزه هنری مازندران
رفتي كه باز گردي و ما باخبر شديم
اي پيشتاز قافله ما بي همسفر شديم
اي دوست، اي عزيز، رهاييت مبارك
از همرهان خسته جداييت مبارك
امام خميني(ره):
شهادت يك هديه ايست از جانب خداوند تبارك و تعالي براي كساني كه لايق هستند.
امام خامنه اي:
شهادت بالاترين پاداش و مزد جهاد في سبيل الله است.
با تاريک شدن هوا، يگان ها از نقطه رهايي به سوي مواضع دشمن حرکت کردند. اين اقدام به اين دليل بود که خط خودي با مواضع دشمن چهار تا پنج کيلومتر فاصله داشت. از اين رو، لازم بود ساعاتي پيش از ساعت (س)، نيروها، پياده روي خود را آغاز کنند تا بتوانند در ساعت مقرر به مواضع دشمن يورش برند. با حرکت نيروها، در قرارگاه نيز جنب و جوش و اضطراب خاصي به چمش مي خورد و همه براي موفقيت رزمندگان دعا مي کردند، و به همين منظور مراسم زيارت عاشورا در سنگر (عمومي) قرارگاه خاتم برگزار شد. از سوي ديگر، به دليل اهميت عمليات آقاي ميرحسين موسوي، نخست وزير؛ آيت الله موسوي اردبيلي، رييس ديوان عالي کشور، آيت الله طاهري خرم آبادي و حجت الاسلام فاکر، نمايندگان حضرت امام در سپاه در سنگر فرماندهي حضور داشتند.
بدين ترتيب، در ساعت 21:30 روز 17 بهمن 1361 رمز عمليات به شرح زير قرائت شد: "بسم الله الرحمن الرحيم، و لاحول و لاقوه الا بالله العلي العظيم، اللهم اياک نعبد و اياک نستعين، قد تري ما انا فيه ففرج عنا يا کريم، يا الله، يا الله، يا الله. به مظلوميت علي اصغر و به ذوالفقار برنده ولي المؤمنين و قهاريت رب العالمين به پيش"* --------------------- * درباره دلايل انتخاب اسم رمز چند نکته گفتني است: - مقدمه رمز، حديثي است که رسول اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) قبل از آغاز هر عمليات آن را قرائت مي فرمودند؛ - شهيد مجيد بقايي (فرمانده ارشد سپاه که چند روز قبل از عمليات شهيد شد) پيشنهاد کرده بود، يکي از اسماء خداوند در رمز گنجانده شود؛ - آيت الله بهاءالديني در ديداري با فرماندهان سپاه، اظهار داشتند، نام ذوالفقار در رمز عمليات آورده شود. --------------------- با اعلام رمز عمليات، حمله رزمندگان آغاز شد. گرچه يگان ها ساعاتي قبل حرکت کرده بودند، ولي نتوانستند همزمان، عمليات شکستن خط را آغاز کنند. لذا، بعضي از نيروها در کمين متوقف شده، برخي هم درگيري را آغاز کردند و گروهي نيز هنوز درگير نشده بودند. از اين رو فرماندهان سپاه تلاش زيادي به عمل آوردند تا اين مشکل رفع شود. و بالاخره در پي اين تلاش، نيروها توانستند به سختي از برخي موانع عبور کرده و به کانال او برسند. در اين هنگام، دشمن به نيروهاي در خط خود دستور داد، به پشت جاده آسفالت عقب نشيني کرده و در آنجا خط تشکيل دهند. اين اقدام دشمن ناشي از تجربه قبلي در عمليات هاي گذشته بود. فرماندهان عراقي دريافته بودند که نبايد در برابر سيل خروشان نيروهاي بسيج مقاومت کرده و تلفات بدهند. آنها نمي خواستند مانع نفوذ نيروهاي ايراني شوند، زيرا قصد داشتند با دور زدن آنها از دو جناح، آنان را منهدم کنند. با وجود اين تدبير دشمن، نيروهاي خودي در برخي محورها پيشروي کردند، ولي در محورهاي ديگر موفق نشدند از موانع عبور کنند. اين وضع موجب شد آنها زمان را از دست بدهند. بر اين اساس، فرماندهان در تدبيري مناسب، اجازه ندادند يگان هايي که عمليات شکستن خط را به اتمام رسانده بودند، به پيشروي خود ادامه دهند. اين يگان ها موظف شدند در مواضع به دست آمده متوقف شده و با احداث خاکريز، به حفظ آن بپردازند. عواملي که موجب شد، نيروهاي خودي نتوانند هدف هاي مرحله اول عمليات را به طور کامل تأمين کنند، عبارتند از: وجود موانع گوناگون شامل ميدان هاي وسيع مين، سيم هاي خاردار محکم، کانال، مسير طولاني نقطه رهايي تا مواضع دشمن؛ رمل بودن زمين و کندي حرکت نيروها؛ عدم پاک سازي کامل و عدم الحاق دو جناح؛ تاريکي شب و نبودن نور ماه. در اين ميان، موانع دشمن نقش به سزايي در ناکام ماندن عمليات داشتند، به گونه اي که تمام توان نيروها صرف عبور از آنها شد و اين موضوع در عمليات هاي قبلي سابقه نداشت. شايد مناسب باشد که عمليات مرحله اول، "جنگ با موانع" نامگذاري شود. با وجود اين وضع، به دليل جو خاصي که انجام عمليات در کشور ايجاد کرده بود و نيز اميدواري مسؤولان سياسي کشور و جنگ رواني دشمن، مرحله دوم عمليات نيز در 19 بهمن 1361 انجام شد. اما اين بار نيز به دليل عدم هماهنگي ميان نيروهاي عمل کننده، هوشياري دشمن و تسلط او بر راهکارهاي خودي، و همچنين با توجه به لو رفتن عمليات و وجود استحکامات نيرومند دشمن که موجب عدم پيشروي نيروهاي خودي شده، قرارگاه خاتم الانبياء (صلي الله عليه و آله و سلم) به منظور کاهش تلفات خودي، پايان عمليات را اعلام کرد. در اين عمليات 501 تن از نيروهاي خودي شهيد، 7313 تن زخمي و 3116 تن مفقود شدند.
در ميان جوي آکنده از ترديد و عدم اجماع نظر، عمليات والفجر 1 در 21 فروردين 1362 آغاز شد همانگونه که پيش بيني مي شد، موانع انبوه دشمن و حضور وسيع آنها در منطقه، دستيابي به اهداف را دشوار ساخته بود. اما رزمندگان، اين بار نيز با تمام قدرت به دشمن حمله کردند. در محور قرارگاه فرعي کربلاي 1، قرار بود لشکر 41 ثارالله، روي ارتفاع 135 و 139 که ميدان مين و موانع متعددي ميان اين دو ارتفاع را پوشانده بودند عمل کند. با اين حال، نيروهاي اين يگان با دادن تلفاتي، توانستند هدف هاي خود را به طور کامل تصرف کنند، اما با آن که ميان معبر اين يگان با معبر لشکر 14 امام حسين (ع) يک کيلومتر فاصله دارد. ولي تا صبح، الحاق صورت نگرفت. حتي در چند محور، عمليات شکستن خط و رخنه به داخل مواضع دشمن به دليل وجود موانع، کمين هاي به هم پيوسته و رده هاي متعدد دفاعي، انجام نشد. در محور قرارگاه کربلاي 2، لشکر 7 وليعصر (عج) مأموريت داشت، روي ارتفاع 175 عمل کند، اما در ابتداي اين ارتفاع متوقف شد و با دادن شماري شهيد و مجروح، از پيشروي و تصرف هدف بازماند. در محور قرارگاه کربلاي 3، تيپ 33 المهدي در گزارش هاي خود اعلام کرد که ارتفاع 178 را تصرف کرده است اما اين مسئله اثبات نشد. در محور قرارگاه کربلاي 4 لشکر 14 امام حسين (ع) از منطقه رملي مقابل خود به اشتباه وارد محوطه اصلي سمت چپ شد و به پاک سازي منطقه پرداخت و پس از آن، خود را به ارتفاع تيغ هاي پس از رمل رساند و نيروهاي دشمن را پاک سازي کرد. همچنين، نيروهاي اين يگان بيش از 200 تن از نيروهاي عراقي را به اسارت در آوردند. در محور قرارگاه کربلاي 5، لشکرهاي نجف فجر و يک کيلومتر از موانع را پشت سر گذاشته و خود را به سه راهي پشت ارتفاع 178 رساندند. در محدوده قرارگاه نجف نيز اوضاع کم و بيش همين گونه بود؛ در محور قرارگاه نجف 1، لشکر 31 عاشورا مأموريت داشت دو ارتفاع 165، واقع در کنار شيار بجليه و 145 را تصرف کند در مسير ارتفاع 165(با آن که ارتفاعي کوتاه و فاقد قله است) نيروهاي شناسايي به دليل وجود موانع بسيار زياد، نتوانستند معبري را باز کنند، از اين رو، مقرر شد قرارگاه نجف 1 روي ارتفاع 145 عمل کند و سپس، نيروهاي خود را به سوي ارتفاع 165 و شيار بجليه حرکت دهد. اما پس از استقرار نيروهاي اين قرارگاه روي ارتفاع 145، در نيروها تواني براي ادامه تک به سمت ارتفاع 165باقي نمانده بود. در محور قرارگاه نجف 2، لشکر 27 حضرت رسول (صلي الله عليه و آله و سلم) ارتفاع 112 را که در جناح چپ اين يگان قرارداشت، تصرف و تثبيت کرد و توانست مقداري نيز به سوي ارتفاع 143 که در مقابل اين لشکر واقع بود، پيشروي کند. در قرارگاه نجف 4، تيپ 10 سيدالشهدا (ع) و تيپ 37 زرهي شيراز از ارتش، مأموريت داشتند در محور پيچ انگيزه و دويرج عمل کنند. اين محور اهميت چنداني نداشت و حتي در صورت پيشنهاد، ممکن بود، مأموريت اين يگان ها لغو شود. با اين حال، تيپ 10 سيدالشهدا (ع) معبر را شناسايي کرد که موقعيت اين معابر از پشت پيچ انگيزه به طرف دويرج، يعني در پشت نيروهاي دشمن بود. يگان هاي قرارگاه نجف 4 در مأموريت خود نيروها را در پشت نيروهاي عراق مستقر کرده و با تيرباري که در آن سوي رودخانه کار گذاشته شده بود، به سوي دشمن تيراندازي کردند. اين اقدام که براي دشمن تازگي داشت، تمام توجه تيربارهاي عراقي را در آن محور به سوي خود جلب کرد و موجب شد دشمن بر روي آنها اجراي آتش کند. در پي اين اقدام، مواضع دشمن شناسايي شد و نيروهاي تيپ 10 با حمله به دشمن و انداختن نارنجک در سنگرهاي آنان، شمار زيادي از عراقي ها را کشتند و منطقه را پاک سازي کردند. به طور کلي، وضعيت محورها متفاوت بود؛ بيشتر هدف ها تصرف نشده بود، در برخي محورها نيروها نتوانسته بودند عمليات رخنه و توسعه سر پل را عملي کنند و در بعضي محورها نيز موفقيت هاي محدودي به دست آمده بود. در چنين شرايطي ماندن يگان ها در مناطق تصرف شده، امکان پذير نبود. لذا، صبح روز عمليات، به تمام يگان هاي قرارگاه کربلا دستور عقب نشيني داده شد. گرچه نيروهاي خودي حدود 60 هزار گلوله بر سر دشمن ريختند (که در مقايسه با گذشته بي سابقه ترين حجم آتش در جنگ بود) اما در مقابل، دشمن نيز با 400 قبضه توپ، جهنمي از آتش در منطقه به وجود آورد. بدين ترتيب، اين بار نيز موفقيت اندکي نصيب نيروهاي خودي شد و شماري از نيروها که شهيد يا مفقود شده بودند در منطقه تحت اختيار دشمن به جا ماندند. در اين ميان، لشکر 8 نجف کمترين مفقود را داشت. اين يگان به دليل تجربه قبلي به ويژه در عمليات والفجر مقدماتي، پس از دريافت دستور عقب نشيني، با اجراي مانور آتش تانک به خط دشمن، نيروهاي خود را عقب کشيد. همچنين فرماندهان اين يگان در شب عمليات وقتي دريافتند که اوضاع نامساعد است، دستور حرکت به سمت چپ و راست خود را صادر نکردند و بدين ترتيب، از تلفات بيشتري جلوگيري شد. قرارگاه نجف نيز با وجود حفظ برخي مواضع از جمله در محور لشکر حضرت رسول (صلي الله عليه و آله و سلم) (قرارگاه فرعي نجف 2) وضعي مشابه قرارگاه کربلا داشت. پس از مرحله اول عمليات، با يک شب تأخير، مرحله دوم عمليات نيز انجام شد با اين اميد که بعضي مواضع، تصرف و تثبيت شود، اما اين اقدام نيز چاره ساز نشد. در اين مرحله لشکر 27 حضرت رسول (صلي الله عليه و آله و سلم) ارتفاعات 146 و 143 را تصرف کرد ولي تنها توانست تا ظهر 24 فروردين 1362 آن را حفظ کند و با فشار نيروهاي عراق، از مناطق تصرف شده عقب نشيني کرد.
فاصله بين الطلوعين را كه مولي الموحدين علي (عليه السلام) در اهميت آن فرموده: «هرگز خورشيد طلوع نكرد؛ مگر اين كه پسر ابوطالب بيدار بود»، بچه ها بيدار بودند و از آن ساعات مبارك، خوب استفاده مي كردند. بعد از فراغت از نماز صبح و تعقيبات آن، بيشتر از همه خواندن زيارت عاشورا معمول بود؛ زيارت عاشورايي كه در شهر شايد فقط در ايام ماه «محرم» و بعضا «صفر» خوانده مي شود. آن جا هر روز مي خواندند؛ خواندني كه پس از آن، همه روز را در دنياي ديگري به سر مي برند. با همان عبارات اول زيارت: السلام عليك يا اباعبدالله السلام عليك يابن رسول الله ... بند از بند بچه ها جدا مي شد و با هر كلمه، سيل اشكشان از ديده جاري. صداي ضجه هايشان در هم گره مي خورد و بغض مقدسي به وجود مي آورد كه عقده گشاي آن، شب عمليات و موقع هجوم بردن به دشمن بود.
بعد از زيارت عاشورا كه كمتر چادر و سنگري بود كه از اين تجديد ميثاق با امام حسين(عليه السلام) و اظهار نوكري صرف نظر كند، نوبت خواندن دعاي صباح بود. اين دعا بعد از قرائت قرآن در صبحگاه هم خوانده مي شد: «اللهم اجعل صباحنا صباح الابرار و لاتجعل صباحنا صباح الاشرار ...» و به همين ترتيب تا آخر: «اللهم اجعل صباح المقربين و لاتجعل صباح المردودين ...» و خواندن دعاي: «الهي قلبي محجوب و نفسي معيوب و عقلي مغلوب» ... هم از دعاهاي صبحگاهي بود.