عمليات كربلا-1 يا طريق القدس كه حضرت امام خميني ( ره ) آنرا فتح الفتوح ناميده اند در هشتم آذرماه 1360 آغاز و پس از هفت روز نبرد شديد و وارد شدن تلفات و ضايعات پرسنلي و لجستيكي سنگين به دشمن ، قسمت عمده هدفهاي پيشبيني شده در 14 آذرماه 1360 تأمين گرديد ولي اين عمليات در حقيقت پس از عقب نشيني حساب شده ، منطقي و ماهرانه نيروهاي عراقي به جنوب نهر نيسان و درنتيجه تأمين كامل هدفهاي پيشبيني شده در طرح عمليات كربلا-1 در 30 آذرماه 1360 خاتمه يافته و قرارگاه موقت عملياتي كربلا-1 نيز كه براي هدايت اين عمليات تشكيل شده بود در اجراي دستور قرارگاه مقدم نيروي زميني ارتش در جنوب ، پس از رها ساختن يگانهاي تحت كنترل عملياتي ، انحلال خود را از ساعت يك بامداد روز 10 دي ماه 1360 اعلام نمود . پس از انحلال قرارگاه عملياتي كربلا-1 ، مسئوليت پدافند از شهرك دارخوين در 90 كيلومتري جنوب اهواز درامتداد كارون تا حوالي اهواز ، در خط رودخانه كرخه كور تا رودخانه مالكيه در جنوب سوسنگرد ، امتداد نهر نيسان تا حاشيه شرقي هورالعظيم و سپس شمال هورالعظيم و سپس بسمت شمال تا تنگ چزابه ، تپه هاي رملي نبئه تا دامنه جنوبي ميشـداغ را با لشگر 16 زرهي همراه با يگانهائي از سپاه پاسداران عهده دار شده و لشـگر 92 زرهي به منظور تهيه مقدمات براي عمليات فتح المبين به منطقه پراكندگي در منطقه عمومي جنوب شرقي تغيير مكان يافت بود . ضمناً لشگر 16 زرهي مسئوليت پدافند از منطقه عمومي بستان و تنگ چزابه و تپه هاي رملي را به تيپ 2 زرهي خود واگذار نمود .
اقدامات عراق براي باز پس گيري بستان :
در همين زمان مأموريت اشغال و تأمين مجدد شهر بستان كه خصوصيات آن قبلاً در عمليات طريق القدس بيان گرديد و در همان عمليات نيز آزاد و به تصرف نيروهاي خودي در آمده بود از طرف سر فرماندهي عراق به قرارگاه فرماندهي منطقه شيب واگذار ، و با حضور شخص صدام حسين در اين قرارگاه و هدايت عمليات ، حمله متقابل عراق در 17 بهمن ماه 1360 آغاز و تا 27 بهمن ماه 1360 به مدت ده روز يكي از خونين ترين و وحشتناكترين نبردهاي صحنه جنگ ايران و عراق رخ داد. گردان 125 پياده مكانيزه لشگر 16 زرهي همراه بايگانهائي از سپاه پاسداران انقلاب اسلامي كه عهده دار مسئوليت پدافند از تنگ چزابه و تپه هاي نبئه بودند با رشادت ، دلاوري ، ايثار و فداكاري زايد الوصفي در زير باران بيوقفه ، شديد و شبانه روزي گلوله هاي توپخانه و يورشهاي نيروهاي پياده مكانيزه و زرهي ارتش عراق مقاومت و پايمردي كردند و نيروهاي دشمن برخلاف تبليغات گسترده فقط نخستين خاكريز رزمندگان اسلام را تصرف نموده و توانستند در منطقه تپه هاي رملي نبئه ، منطقه اي به عمق 800 متر را با آتش كنترل كنند .ده روز نبرد بي امان و پا فشاري عراق در ادامه حملات مداوم براي اشغال مجدد بستان و فرسودگي لشگر 16 زرهي منجر به انتقال لشگر 92 زرهي به منطقه شمال رودخانه كرخه گرديد تا ضمن تعويض تيپ 2 لشگر 16 زرهي ، پدافند از تنگ چزابه را عهده دار و ساير يگانهاي آن نيز پدافند مطمئني را درعمق بمنظور جلوگيري از دستيابي مجدد عراق به شهر بستان سازمان دهند . اين تدبير مؤثر واقع شده و با ورود لشگر 92 زرهي به منطقه در 27 بهمن ماه 1360 بالاخره عراق به حملات جنون آميز خود به تنگ چزابه خاتمه داد.
اقدامات ايران در پاسخ به حملات دشمن :
در تاريخ 1 اسفند ماه 1360 دلاوران ارتش اسلام به منظور پس گرفتن خاكريز از دست رفته در تنگ چزابه و بيرون راندن دشمن از تپه هاي رملي نبئه با تيپ 1 لشگر 77 پياده كه با اصرار و طرح سپاه پاسداران مجدداً به منطقه بازگشته بود اقدام به تك عليه نيروهاي عراقي نمودند ، اگر چه اين عمليات در ابتدا با موفقيت همراه بود و علاوه بر خاكريز هاي از دست رفته ، يك خاكريز عراق را نيز متصرف شدند اما در نتيجه پاتك سنگين عراق درعصر روز يكم اسفند ماه 1360 و پس از تلفات سنگين طرفين ( خودي و دشمن ) مجبور به عقب نشيني به مواضع اوليه گرديدند .
آغاز عمليات : 21 :30 17 بهمن ماه 1360 پايان عمليات : 2400 01 اسفند ماه 1360 مدت عمليات : 15 روز .
قرارگاه هدايت كننده : قرارگاه عملياتي لشگر 92 زرهي .
منطقه عمليات : منطقه عمومي چزابه .
عمليات چزابه با هدايت قرارگاه عملياتي لشگر 92 زرهي از نيروي زميني ارتش در منطقه عمومي چزابه با استعداد يك لشگر زرهي ( 92 ) و يك تيپ پياده از لشگر 77 و يك تيپ از سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در ساعت بيست و يك و سي دقيقه هفدهم بهمن ماه 1360 آغاز گرديد و تا اول اسفند 1360 به مدت 15 روز ادامه يافت . در مقابل نيروهاي خودي سه تيپ زرهي سه تيپ پياده ، يك تيپ نيرو مخصوص ، يك تيپ مكانيزه از عراق صف آرائي نموده و پدافند عراق را تشكيل مي دادند . در دستور العمل صادره مأموريت به اين شرح مشخص شده بود .لشگر 92 زرهي مأموريت دارد ضمن پدافند از منطقه واگذاري در 21:30 18 بهمن ماه 1360 بازير امر گرفتن تيپ 1 لشگر 77 پياده و سپاه پاسداران تك نموده تپه هاي غرب نبئه و خاكريز اول دشمن را تصرف و خط پدافندي را در امتداد آن تحكيم نمايد .
بر اين اساس تدبير كارشناسان نظامي به اين قرار گرفت كه تيپ 1 لشگر 77 پياده با تيپ 4 امام حسين ( ع ) ، در محور تپه هاي نبئه با دو گردان از سپاه پاسداران و يك گردان از ارتش و در محور چزابه با دو گردان از ارتش حمله نموده ، در پشت ارتفاعات نبئه و چزابه مستقر ميگردد . عمليات در موعد مقرر آغاز و در ساعات اوليه با روحيه عالي و فوق العاده رزمندگان اسلام پيشرفت قابل ملاحظه اي حاصل گرديد حدود 200 نفر كشته و زخمي و 19 اسير حاصل اين تلاش بود كه به همراه انهدام يازده دستگاه تانك و نفر بر و 6 عراده توپ و 7 دستگاه خودرو ضايعات سنگيني دشمن وارد نمودند . هرچند دشمن با حضور نيروهاي فراوان كه حدوداً دو برابر نيروهاي خودي بود توانست مواضع خود را باز پس گيرد ولي استقرار در خاكريز اول دشمن ، سازمان زرهي او را به شكلي در هم ريخت كه در اين منطقه نتوانست تا پايان جنگ تحرك قابل ملاحظه اي را از خود نشان دهد در سالگرد اين عمليات ياد و خاطره شهداء گرانقدر آنرا گرامي داشتند و به ارواح پاكشان درود و صلوات مي فرستيم .
در حالی كه اشغال خرمشهر توسط عراق به عنوان آخرین و مهم ترین برگ برنده این كشور برای وادار ساختن ایران به شركت در هر گونه مذاكرات صلح تلقی می شد، آزاد سازی این شهر می توانست سمبل تحمیل اراده سیاسی جمهوری اسلامی بر متجاوز و اثبات برتری نظامی اش باشد.
بر همین اساس، با توجه به این كه منطقه عمومی غرب كارون آخرین منطقه مهمی بود كه هم چنان در اشغال عراق قرار داشت، از یك سو فرماندهان نظامی ایران برای انجام عملیات در این منطقه اشتراك نظر داشتند، و از سوی دیگر عراق نیز كه طراحی عملیات آزادسازی خرمشهر را پس از عملیات فتح المبین قطعی و مسجل می پنداشت، با در نظر گرفتن اهمیت این شهر و جایگاه آن در دفاع از بصره، به ضرورت حفظ این منطقه معتقد بود. از این رو، بلافاصله پس از اتمام عملیات فتح المبین، در حالی كه قوای ارتش عراق در منطقه عمومی خرمشهر تقویت می شد، به تمام یگان های تحت امر قرارگاه مركزی كربلا دستور داده شد تا ضمن بازسازی و تجدید قوا، به شناسایی و طراحی عملیات بپردازند.
براي خواندن بقيه به ادامه مطلب رجوع كنيد...
اواخر شهریور ماه هر سال مرارت شروع جنگی نابرابر را در اذهان ملت تداعی میکند، ۸ سال علیالدوام توسط رژیم بعث عراق و با پشتیبانی دول غربی مدعی حقوق بشر و کشورهای مدعی اسلام منطقه علیه کشوری که تازه از رنج حکومت ستمشاهی رهیده بوده، تحمیل شد.
رژیم بعثی که بعدها دامن خود و حامیانش را گرفت تا اینکه ناچار از پیچیدن طومار حیاتش شدند و اکنون که در منجلاب این تغییر و تحول دست و پا میزنند، انقلاب اسلامی که پشتیبان آن مردمی وفادار و رهبری با داریت ممتاز در کسوت روحانیت در برابر این جنگ نابرابر خم به ابرو نیاورد، رهبری که رژیم ۲ هزار ۵۰۰ ساله شاهنشاهی را با آن ساز و برگ پرطمطراقش ریشهکن کرده بود.
امام راحل اگر چه تجاوز به خاک میهن اسلامی را در کام خود تلخ مییافت، اما روحیه پیامبرگونهاش، سخنان ساده و پرنغزش چنان شوری در دل جوانان مرز و بوم کشورمان آفرید که خود تجهیزکنندگان رژیم بعث و طراحان نقشهای جنگی جهان متحیر مانده بودند.
جوانان که با داشتن آموزشهای مقدماتی نظامی و یا اصلاً آموزش ندیده، ارتش بعث و گارد ریاست جمهوری تا به دندان مسلح عراق را که تا زمانی از ارتشهای قدر خاورمیانه بود، از پای درآورد.
آزادسازی خرمشهر و به اسارت گرفتن هزاران نفر در یک عملیات از اعترافات دشمنان است، به راستی مظهر و سرچشمه این رشادتها چه بود آیا آن جوانان آموزشهای نوین نظامی را در مدرسههای نظامی دیده بودند، یا فرماندهان آنها در کالجهای پیشرفته نظامی تاکتیکهای جنگ زمینی، کوهستان، دریایی و هوایی را از محضر اساتید فن آموخته بودند، اما از هیچکدام از آنها خبری نمود به راستی روحیه شهادتطلبی و لبیک به ندای رهبرشان برای دفاع از آب و خاک وطنشان مربی و آموزگارشان بود و فرماندهان آنها از میان همین جوانان پرشور بودند.
ما مردم کردستان از نزدیک با روابط آنها آشنا بودیم هیچ وجه تمایز بین فرمانده و زیردستش نبود، پوشش همه لباس ساده بسیجی لبریز از عشق به معنویت و جنگ از جنوب تا شمال دامن زده بود، طبعاً کردستان هم از این تجاوز مصون نماند، در اثبات آن همین بس که بیش از ۵ هزار و ۴۰۰ نفر از جمعیت این استان در راستای دفاع از ایران و نظام اسلامی به شهادت رسیدند.
کردستان در دفاع مقدس متفاوتتر از سایر استانهای کشور بود به طوری که مردم این استان مرزی از همان اوایل انقلاب با لبیک به ندای رهبرشان در به ثمر رساندن درخت انقلاب سهیم بودند و در دفاع مقدس با نثار جان جوانانشان از خاک میهن اسلامی خویش دفاعی کردند که پیشمرگان مسلمان کرد شاهدی مثالزدنی بر اثبات این مدعاست آنگاه که دوشادوش دیگر رزمندگان برای دفع دشمن و شیطنتهای آنها از خود مایه گذاشتند.
در واقع کردستان بیشتر و بیشتر از دیگر مناطق کشور حریم امن به دست آمده از انقلابش مورد هجمه و نقشه شیطانی دشمنان قرار گرفت.
هنوز انقلاب به اثبات نرسیده بود که استکبار به وسیله ایادی داخلی خود در قالبهای تفرقهاندازانه گرایشهای مذهبی وارداتی و شعارهای ملیگرایانه پوشالی و پذیرش ناآگاهانه و حداقلی این نسخهای پیچیده در میان اقلیتی سادهاندیش و سطحینگر و جیرهخوار منطقه، طعم تلخ جنگ را به کام مردم کردستان چشاند و پدران و مادران زیادی هنوز هم داغ فرزندانشان را بر دل دارند.
دشمنان اسلام سمت و سوی پیروزی انقلاب و پیشبینی تاثیرات آن در خاورمیانه و حرکت تدریجی آن را زود تشخیص دادند، الهام گرفتن جنبشهای اسلامی و آزادیبخش غیراسلامی از انقلاب اسلامی، انقلابی که بزرگترین درس آن احیای دوباره ارزشهای اسلامی، روحیه آزادیخواهی و استقلالبخش قاطبه ملل زیر سلطه نظامهای خودکامه منطقه و تئوریسین بودن وجه اسلامی آن در میان کشورهای اسلامی منطقه خاری در چشم دشمنان نظام بوده و هست.
استکبار جهانی در کردستان و نواحی مختلف ایران اسلامی علاوه بر پشتیبانی از عراق برای تحمیل جنگ، در راستای ایجاد جنگ داخلی با ترفندهایی در قالب ملی و مذهبی حمایتهای بسیاری را از معاندین این نظام اسلامی میکرد.
با این حال جوانان برومند این سرزمین به تأسی از امام راحل(ره) و رهبر معظم انقلاب اسلامی ایران توانستند با اتکا به خود و خدای خویش چنان شگفتیهایی رقم بزنند که نقشه دشمنان نقش بر آب شود.
بسیجیان که با ابتکار و نوآوری جدید و شگفتآور خود متخصصین نظامی بعث را متعجب کرده بودند، امروز هم دست یافتن به پیشرفتهای نوین علمی، سلولهای بنیادین، تجهیزات نظامی و دفاعی، انرژِی هستهای و موفقیتهای پیدرپی آنان در ابعاد مختلف نوع دیگری از جهاد است.
حمایتهای گزاف مالی برای راهاندازی شبکههای ماهوارهای منطقهای و تلاش برای تفرقهاندازی از طریق این ماهوارهها بخشی از این شیطنتها است که سعی در فاصله انداختن و رو در روی هم قرار دادن مردم و نظام هستند.
اما نکته آخر این است مردم کردستان به تبع از ملت بزرگ و فهیم ایران اسلامی تا پای جان، پای انقلاب اسلامی ایستادهاند و اجازه کمترین تحرک سوء را به دشمنان نخواهند داد هر چند آنها امیدوارانه در قالب راهاندازی شبکههای ماهوارهای، سایتهای اینترنتی و توزیع گسترده مواد مخدر و مشروبات الکی سعی در جذب جوانان این مرز و بوم را دارند.
بسمه تعالی
وصیت نامه شهید حاج محمود قلی پور
یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیته مرضیه
هان ای جان آرامش گرفته به جانب پروردگارت بازگرد و در آنجا که تو خشنود از خدای خویش هستی و خدایت از تو خشنود است .
با سلام به منجی عالم بشریت و نجات دهنده انسانهای روی زمین حضرت مهدی (عج) و نائب بر حقش ولی امر زمان و مرجع تقلید مسلمین جهان آیت الله العظمی امام خمینی و سلام بر نمایندگان بر حق امام در سراسر کشور بويژه حضرت آیت الله احسانبخش.
درد هر تیر و ترکشی را تحمل می کنم و لی اندوه خمینی را هرگز از میان رنگ ها رنگ سرخ را برگزیده ام و از میان مرگها شهادت را.
بارخدایا تو را سپاس می گویم در زمان فلاکت بارمان رهبری عظیم الشأن از میان مردم برخاست و طاغوت را از بین برد و اسلام واقعی را برای امت به ارمغان آورد در حالی که فرسنگها با اسلام فاصله داشتیم نزدیک گردانید و حکومت الهی را در ایران و جهان به ثبت رسانید.
برادران و خواهران و ای امت مسلمان قدر این نعمت الهی را داشته باشید و همیشه شکر خدا را به جا آوریم زیرا هرگاه نا شکری کنید و کفران نعمت نمائید خداوند تمام نعمت ها را از شما خواهد گرفت و آن روز دیگر چاره ای ندارید و دیر وقت است.
حال که مشیت الهی بر این شد که در راه او خونم بر زمین ریخته شود و شهادت در راه او نصیبم شود امیدوارم که قطره ای باشد در دریای بزرگ الهی و او قبول نماید و خوشحالم که پس از مدتی در سپاه همچون بیگلوها و حق وردیان ها . برادران خوب دیگر به لقاء الله بپیوستم امید است که خداوند از سر تقصیرات ناآگاهانه من بگذرد و این خون باعث پاکیزگی گناهان شود .اگر این خونها نبود هرگز اسلام به این حد نمی رسید و این خونهاست که باعث تقویت اسلام و تداوم انقلاب اسلامی است.
سخنی کوتاه با امت حزب الله:
حال که تمام استکبارهای جهانی در شرق جنایتکار و غرب جنایتکار دست به دست هم داده اند که تا ضربه های خود را به بدنه قوی جمهوری اسلامی بزنند لازم است که وحدت کلمه را در تمام امور حفظ بکنید و افرادی که باعث به هم زدن این وحدت در امت حزب الله می شوند از خود طرد نمائید زیرا که اکنون اسلام و انقلاب اسلامی بنا به فرمایش رهبر انقلاب نیاز به وحدت دارد و همیشه به غیر از مسئله جنگ که در صدر تمام امور قرار دارد و باید هر چه زودتر ، پیروزی نهائی به اتمام برسد به مسائل دیگر نپردازید و شیطان را از خود دور نمائید .حال که سعادت زیارت حضرت ابا عبدالله الحسین (ع) در دنیا نصیبم نشد امیدوارم که افرادی در روز پیروزی به کربلا می روند یاد شهدا را بنمایند و از طرف آنها نائب الزیارت باشند زیرا که این خونها باعث رسیدن آنها به کربلا شد .
امت حزب الله قدرروحانیت و خط امام و آنهایی را که صادقانه در این انقلاب کار می نمایند داشته باشید خصوصاً نماینده محترم حضرت امام و دوستان گیلان که من به شخصه بسیار زیاد مدیون ایشان می باشم و امیدوارم که خداوند به حضرت امام و تمام پیروان امام و شیعیان سلامتی عنایت بفرماید زیرا که ایشان خدمت زیادی به این مردم استان نموده اند و خود را وقف جمهوری اسلامی نموده اند. حال که نیاز جنگ به شما امت حزب الله می باشد تا کار جنگ یک سره نشده از شما به عنوان فرزندی کوچک می خواهم که در جبهه حضور پیدا نمائید و برای رضای خدا و ثبات اسلام روی به جبهه ها بیاورید و در این برهه به فکر مشکلات زندگی باشید زیرا که هرگز چنین توفیقی به دست تان نخواهد آمد و فردا دیر است.
سخنی با برادران سپاهی:
امید است که بیشتر از این در رابطه با جنگ فعال باشند و به مسئولین سپاه فشار آورند تا آنها را به جبهه بفرستند زیرا آن نظری که حضرت امام به سپاه دارند و وقتی فرمودند که اگر سپاه نبود کشور نبود حال سهم شما با حضور دائم خود در جبهه ها این را به اثبات برسانید .بیشتر به فکر جنگ باشید تا خداوند توفیق پیروزی نهائی را به این امت نشان دهید در خاتمه از تمام برادران سپاه و مردمی که مرا می شناختند رضایت می طلبم و امیدوارم که این خونها باعث جوشش بیشتر در تداوم انقلاب باشد از حاج آقا احسان بخش به عنوان پدری شریف می خواهم که مواظب خانواده ام باشد تا فرزندانم افرادی صالح و مؤمن به انقلاب بارآیند و از محضر ایشان می خواهم که اگر احیاناً در تمام طول مدتی که مرا شناختند خطایی دیدند به بزرگواری خودشان ببخشند .اینجانب در رابطه خانه و غیره برادر عزیزم علی هوشیاری می باشد در خاتمه خانه ام را به نام فرزندانم صدیقه و فاطمه نمائید و تا زمانی که مادرم زنده است یک اتاق از آن خانه متعلق به ایشان می باشد و امید است که برادرم هوشیاری به مادرم خوب برسد .
خداوند به امام امت سلامتی به رزمندگان اسلام و پیروزی نهائی عنایت بفرماید .
مرگ بر آمریکا و شوروی و منافقین
پاسدار اسلام و کوچک همه شما حاج محمود قلی پور
وصیت نامه در جبهه حاج عمران نوشته شد.
شهید سیدعلی اکبر سامع نام پدر : ابوالفضل استان محل تولد : اصفهان تاریخ تولد : 19/12/1345 دانشگاه : صنعتی شریف رشته تحصیلی : مهندسی برق مدرک تحصیلی : کارشناسی شهادت در عملیات : کربلای 5 محل شهادت : شلمچه تاریخ شهادت : 20/10/1365 براي خواندن وصيت نامه شهيد سيد علي اكبر سامع به ادامه مطلب رجوع كنيد...
فكه عطشگاه شهيدان
فكه يادآور نام چهار عمليات است: والفجر مقدماتي (بهمن ۶۱)؛ والفجر يك (فروردين ۶۲)؛ ظفر چهار (تير ۶۳)؛ و عاشوراي سه (مرداد ۶۳) فكه روايت سرزميني است كه رملهاي آن پيكر خونين بسياري از عزيزان اين سرزمين را كفن شده است.
اين روايت ساده و مختصري است از منطقه فكه كه احتمالا يا رفتهاي يا قرار است بروي و ببيني؛ اما من ميخواهم روايت دومي را هم از فكه بيان كنم روايتي كه اينقدر مختصر نباشد و گوشهاي از حقايق را به تصوير بكشد.
بسيجيها هشت تا چهارده كيلومتر را در حالي با پاي پياده از ميان رملها و ماسههاي روان فكه گذشتند كه وزن تقريبي تجهيزاتي كه همراه داشتند دوازده كيلو بود؛ تازه بعضيها هم مجبور بودند قطعات چهل كيلويي پل را نيز حمل كنند. اين پلها قرار بود روي كانالها تعبيه شود تا عبور رزمندگان به مشكل فوگاز برنخورد. تا همين جا را داشته باش تا برسيم سر موانع، اصلا عمليات والفجر مقدماتي را به خاطر همين ميگفتند عمليات موانع. هدف بسيجيها خط دشمن بود. مجموعهاي از كانالها، سيمخاردارها و ميدان مينها كه گاهي عمق آن به چهار كيلومتر ميرسيد، بچهها يكي را كه رد ميكردند به ديگري ميرسيدند. موانع معروف فكه هنوز زبانزد نيروهاي عملياتي است؛ كانالهايي به عرض سه تا نه متر و عمق دو تا سه متر و پر از سيمخاردار، مين والمر و بشكههاي پر از مواد آتشزا.
دشمن با هوشياري مينها را زير رملها و ماسهها كار گذاشته بود و چون بيشتر عملياتها در شب انجام ميگرفت تا چند نفر روي مين پرپر نميشدند بقيه از وجود ميدان مين باخبر نميشدند. اكثر رزمندگان دشت فكه نوجوانان و جواناني بودند كه عزم و اراده قويشان آنان را سدشكن كرده بود، حالات معنوي و روحي آنها به قدري بينظير بود كه با اشتياق براي عمليات آماده ميشدند.
فكه را قتلگاه ميگويند؛ قتلگاه شهيدان خودش يك سرزمين پهناور مملو از رمل و ماسه، با چند تا تپه ماهوري و نيروهايي كه در محاصره دشمن داخل شيار بين دو تپه پناه گرفته، شيار پر از مين والمر، آتش دشمن متمركز بر شيار سه روز مقاومت، بدون آب و غذا و سرانجام قتلعام.
در محور لشگر ۱۷ عليبنابي طالب، بچهها در ساعت ده شب با دشمن درگير ميشوند و خط دشمن شكسته ميشود. جنگ شديدي درميگيرد. شهيد زينالدين دستور ميدهد بچههاي مهندسي سريعا اقدام به زدن خاكريز كنند اما حجم شديد آتش دشمن مانع ميشود و سرآغاز حماسه مظلومانهاي در فكه شكل ميگيرد، حدود ساعت ۲:۱۵ شب خبر ميرسد مهمات بچهها در حال تمام شدن است و تعداد زيادي از بچهها زخمي و شهيد شدهاند، با توجه به حجم شديد آتش دشمن و وضعيت خاص منطقه (رملي بودن) امكان ارسال مهمات به سختي ممكن است. عراقيها بچهها را از سه طرف محاصره ميكنند، اما فرزندان عاشورايي خميني تا ساعت حدود هفت صبح مقاومت ميكنند، وقتي دستور داده ميشود بچهها كمي به عقب برگردند صدايي از آن طرف بيسيم براي هميشه جاودانه ميماند، فرماده گردان ميگويد: اطراف من بچههايم روي خاك افتادهاند، من اينها را چطور تنها بگذارم.
از ناگفتههايي كه فكه آرام و ساكت در سينه دارد، نحوه شهادت اسرا و مجروحين است. گروه تفحص در حين عمليات جستجو به سيمهاي تلفني رسيدند كه از خاك بيرون زده بود. رد سيمها را كه گرفتند رسيدند به يك دسته از شهدا كه دست و پايشان با همين سيمها بسته شده بود، معلوم بود كه آنها را زنده به گور كردهاند. چرا كه كسي دست كشتهاي را نميبندد.
نميدانم چقدر از گردان حنظله ميداني؟! سيصد نفر در يكي از كانالها محاصره شدند و اكثرا با آتش مستقيم دشمن يا تشنگي مفرط به شهادت رسيدند. در آن موقعيت، عراقيها مدام با بلندگو از نيروها ميخواستند كه تسليم شوند و بچهها در جواب، با آخرين رمق خود فرياد تكبير سر ميدادند. آن شب آنان فرياد سر دادند اما سر تسليم فرود نياوردند.
گرچه فكه از لحاظ نظامي پيروزي آنچناني به خود نديد، اما قصه مقاومت رزمندهها در شرايط بسيار سخت جنگي و تشنگي مفرط، كربلايي ديگر را براي اين كشور رقم زد و در واقع اذن دخول سرزمين فكه همين تشنگي است.
در يادداشتهاي باقيمانده از يكي از شهيدان گردان حنظله آمده است: امروز روز پنجم است كه در محاصره هستيم. آب را جيرهبندي كردهايم. نان را جيرهبندي كردهايم. عطش همه را هلاك كرده، همه را جز شهدا كه حالا كنار هم در انتهاي كانال خوابيدهاند. ديگر شهدا تشنه نيستند. فداي لب تشنهات پسر فاطمه سلام الله عليها.
یكی از بهترین كارهای فرهنگی به فرموده رهبر انقلاب ، كاروان های راهیان نور بود. اثرات این نوع اعزام ها به مناطق جنگی گفتنی های زیادی دارد، اما بسیار كم در مورد اثرات شهدا بر اقلیت های مذهبی سخن گفته شده است.
مسیحیان این مرز و بوم در كنار سایر اقلیت های مذهبی ،چه قبل و چه بعد از انقلاب مخصوصا در دفاع مقدس سهم خود را به این آب و خاک ادا كردند.
شاید بسیاری از شما داستان ملاقات رهبر انقلاب در سفرش به اصفهان با مادر شهید مسیحی را شنیده اید ولی گفتن آن خالی از لطف نیست .
امام خامنه ای در دیدارهای مرتب خود به خانواده های شهدا هیچ گاه اطلاعی از قبل نمی دهند. با وجود عدم اطلاع رسانی، این مادر شهید اكثر بزرگان خانواده خود را به خانه دعوت كرده بود. رهبر انقلاب از این مادر شهید از نحوه مطلع شدنش سوال می كند. مادر مسیحی می گوید: "دیشب خواب پسرم را دیدم كه گفت فردا مهمان بسیار عزیزی به دیدار شما می اید و هركس را كه دوست داری دعوت كن. من هم این كار را انجام دادم "
با اعزام مردم به خصوص جوانان به مناطق جنگی، برخی مسیحیان نیز به آنجا رفتند. در طلاییه ، مسابقه ای با عنوان درد و دل با یک عكس شهید در سال 1380 ترتیب داده شده بود.
این نامه و درد و دل یک مسیحی با آن عكس است كه توسط یک جانباز عزیزی به این حقیر داده شد . به متن نامه توجه كنید:
"من قبل از حضورم در این جا " طلاییه" هر چه كه در تلویزیون می گفت، باور نمی كردم ولی حالا متوجه همه ی آن ها شده ام . من چند روزی است كه چفیه بر گردن انداخته ام و صلیب مسیح (ع) را بیرون آورده ام و امیدوارم كه خدا قبول كند. شب قبل در فاو بودم و واقعا رودخانه ای وحشی است ولی مردم ایران با "یاعلی" آن را پیموده و دشمن را نابود كرده اند. امید است روزی همه یا علی گویان دست به دست هم بدهند.
نام: ماریوس
نام خانوادگی: كینگ
نشانی: شهر گم شده
اگر لیاقتی شد و اثر ما قبول شد جایزه آن را به كسانی بدهید كه ندارند."
خداوند به همه ی ما توفیق پیروی از خط شهیدان و امام شهیدان را عطا كند.
هدف ازبیان هر خاطره بررسی مسائل مختلف دفاع مقدس است و باید یک خاطره را در ابعاد مختلف بررسی کرد مثل همین خاطره که در نگاه اول یک گلخند جبهه بنظر می آید ولی دارای پیام های متعددی است که باید خواننده ازآن برداشت نماید.
برای هر رزمنده ای که مجروح میشود اولین باری که این اتفاق برایش بوجود می آید شنیدنی است وقتی در جبهه فرصتی دست می یافت با دوستان می نشستیم و در این خصوص صحبت می کردیم هر کدام چیزی می گفت و پیش خودمان آنروز را ترسیم می کردیم و از دوستانی که قبلا مجروح شده بودند حس و حالشان را ازمجروح شدنشان سئوال می کردیم چون میدانستیم بلاخره روزی این شتر در خانه ما هم می خوابد.
یکی از دوستان می گفت اگه ایمانت قوی باشد هیچ دردی را احساس نمی کنی یکی می گفت تشنه ات میشود یکی می گفت باید شهادتین را مدام تکرارکنی تا عزرائیل قبض روحت کند و … منهم که سن کمی داشتم بچه ها سر به سرم میگذاشتند و میگفتند سید اگر مجروح شدی گریه زاری و آبروریزی نکنی منم سر به سرشان میگذاشتم و به آنها میگفتم نه اگر برا اولین بار که مجروح شدم یک کامپوت برام بیارید قول میدم آبروریزی نکنم اتفاقا مدتی نگذشت که در سال۶۱ براثر حادثه ای که برایم پیش آمد بالای ابروی سمت چپم پاره شد در یک لحظه دیدم درد همراه با خونریزی شروع شد یکی از دوستان گفت سید مثل اینکه زخمی شدی
(عکس واقعی چند روز بعد از حادثه)
منهم دستم را گذاشتم روی پیشانیم فکرکردم الان دیگه شهید میشم و دوستم مرا به سمت درمانگاه برد در راهی که مرا بسمت درمانگاه صحرایی میبردند مدام شهادتین را میگفتم یکی از دوستان گفت سید چه خبره سرمان را بردی چرا اینقدر شهادتین را می گویی
منهم جهت روحیه دادن به بچه ها با خنده به آنها گفتم مگر خودتان نگفتید وقتی مجروح شدم باید شهادتین را بگویم منهم دارم اینکار را میکنم بچه ها زدند زیر خنده به دوستم گفتم مگه شما نگفتید اگه مجروح شدی آبروریزی نکنم منهم گفتم اگر کامپوت بهم دادی اینکار را نمی کنم پس کامپوت من کجاست؟ گفت حالا کامپوت از کجا برات بیاورم سید ؟بنده خدا دوستم فکر میکرد سرم ضربه دیده و دارم هزیان میکم
این صحبتها ادامه داشت تا رسیدیم به درمانگاه صحرایی که چند کیلومتری مقر ما بود وقتی مرا بردند داخل درمانگاه شروع کردند به مداوا و بخیه کردن بالای ابروی من در یک لحظه دیدم که دوست همراهم نیست کسی که مرا مدوا می کرد ازمن سئوال کرد درد داری؟ به او گفتم درد دارم ولی از درد لذت میبرم اونم بمن گفت پس من راحت کارم را انجام بدم بهش گفتم بفرما بعد از مدتی دیدم دوستم به سمت من میدود و در حالی که یک کامپوت گیلاس دستش است فریاد میزد سید تحمل کن به قولی که دادم عمل کردم و کامپوت را آوردم
در حالیکه مداوایم تمام شده بود و روی تخت نشسته بودم وقتی دوستم نزدیکم شد از دیدن وضعیت من با ابروی با ند پیچی شده ناراحت شد منهم بخاطر اینکه خنده را دوباره به صورتش برگردانم رو به کامپوت کردم و گفتم آمدی جانم بقربانت ولی حالا چرا !با گفتن این دوبیتی من و خدمه بهداری ودوستم همه زدیم زیر خنده
خدایا چنان کن سر انجام کار تو خشنود باشی و ما رستگار
سیدعزبزالله پژوهیده
برخی از عملیات رزمندگان اسلام در طول هشت سال دفاع مقدس
شماره |
نام عملیات |
رمز |
منطقه |
تاریخ |
1- |
بدر |
یا فاطمة الزهرا |
شرق دجله |
19/12/63 |
2- |
بیت المقدس 1 |
یا على بن ابی طالب |
غرب كارون |
10/2/61
|
3- |
بیت المقدس 2 |
یا زهرا |
شمال سلیمانیه |
25/10/66 |
4- |
بیت المقدس 3 |
یا موسى بن جعفر |
سلیمانیه |
24/12/66 |
5- |
بیت المقدس 4 |
یا ابا عبدالله |
دربندیخان |
6/1/67 |
6- |
بیت المقدس 5 |
یا ابا عبدالله الحسین |
پنجوین |
22/1/67 |
7- |
بیت المقدس 6 |
یا امیرالمؤ منین |
سلیمانیه |
27/2/67 |
8- |
بیت المقدس 7 |
یا ابا عبدالله الحسین |
شلمچه |
23/3/67 |
9- |
تحریر القدس |
لبیک یا خمینی |
دربندیخان عراق |
21/11/62 |
10- |
ثار الله |
|
قصر شیرین |
15/5/61 |
11- |
ثامن الائمه |
نصر من الله و فتح قریب |
شمال آبادان |
5/7/6 |
12- |
حسین بن على |
یا جواد الائمه |
میمك |
26/6/61 |
13- |
خیبر |
یارسول الله |
هور الهویزه و جزایر مجنون |
3/12/62 |
14- |
رمضان |
یاصاحب الزمان ادركنى |
شرق بصره |
23/4/61 |
15- |
طریق القدس |
یا حسین |
غرب سوسنگرد و بستان |
8/9/60 |
16- |
ظفر 7 |
یا محمد رسول الله |
شرق سلیمانیه |
23/12/66 |
17- |
عاشورا |
یا سید الشهداء |
شمال فكه |
25/5/64 |
18- |
فتح 7 |
یا فاطمة الزهراء |
حلبچه |
7/4/66 |
19- |
فتح 10 |
یا ابا عبدالله الحسین |
شمال اربیل عراق |
13/6/66 |
20- |
فتح المبین |
یا زهرا |
غرب دزفول وشوش |
1/1/61 |
21- |
قدس 1 |
یا محمد رسول الله |
شرق دجله |
24/3/64 |
22- |
قدس 2 |
یا محمد رسول الله |
هور الهویزه |
4/4/64 |
23- |
قدس 3 |
یا امام جعفر صادق |
جنوب دهلران |
19/4/64 |
24- |
قدس 4 |
محمد رسول الله |
هور الهویزه |
1/5/64 |
25- |
قدس5 |
یا على بن ابیطالب |
غرب الهویزه |
16/5/64 |
26- |
كربلاى1 |
یاابالفضل العباس ادركنى |
مهران |
10/4/65 |
27- |
كربلاى2 |
یا ابا عبدالله الحسین |
حاج عمران |
10/6/65 |
28- |
كربلاى3 |
حسبنا الله ونعم الوكیل |
اسكله نفتى الامیه والبكر |
11/6/65 |
29- |
كربلاى 4 |
محمد رسول الله |
غرب اروند رود |
3/10/65 |
30- |
كربلاى5 |
یا زهرا |
شلمچه و شرق بصره |
19/10/65 |
31- |
كربلاى 6 |
یا فاطمة الزهراء |
شمال سومار |
23/10/65 |
32- |
كربلاى 7 |
یا مولای متقیان |
حاج عمران |
12/12/65 |
33- |
كربلاى 8 |
یا صاحب الزمان |
شرق بصره |
18/1/66 |
34- |
كربلاى9 |
یا مهدى ادركنى |
قصر شیرین |
20/1/66 |
35- |
كربلاى 10 |
یا صاحب الزمان ادركنى |
ماووت عراق |
30/1/66 |
36- |
محرم |
یازینب |
شرهانى و زبیدات |
10/8/61 |
37- |
محمد رسول الله |
لا اله الا الله محمد رسول الله |
غرب نوسود |
12/10/61 |
38- |
مسلم بن عقیل |
یا ابالفضل العباس |
غرب سومار |
9/7/61 |
39- |
مطلع الفجر |
یا مهدى ادركنى |
گیلانغرب ، سرپل ذهاب |
10/9/60 |
40- |
مولاى متقیان |
یا على ادركنى |
چزابه |
1/12/60 |
41- |
نصر 1 |
یاصاحب الزمان |
غرب بانه درعراق |
25/1/66 |
42- |
نصر 2 |
یاحسین مظلوم |
میمك |
13/3/66 |
43- |
نصر3 |
|
جنوب دهلران |
27/3/66 |
44- |
نصر 4 |
|
سلیمانیه |
31/3/66 |
45- |
نصر5 |
یا زهرا |
جنوب غربى سردشت |
3/4/66 |
46- |
نصر6 |
یاابا عبدالله |
میمك |
10/5/66 |
47- |
نصر7 |
یا فاطمة الزهراء |
غرب سردشت |
14/5/66 |
48- |
نصر8 |
یا محمد بن عبدالله |
ماووت عراق |
29/8/66 |
49- |
نصر 9 |
یا مولاى متقیان |
حاج عمران |
1/9/66 |
50- |
و الفجر مقدماتى |
یا الله یا الله یا الله |
فكه چزابه |
18/11/61 |
51- |
و الفجر1 |
یا الله یا الله یا الله |
شمال غرب فكه |
20/1/62 |
52- |
و الفجر 2 |
یا الله یا الله یا الله |
حاج عمران |
29/4/62 |
53- |
و الفجر3 |
یا الله یا الله یا الله |
مهران |
7/5/62 |
54- |
و الفجر4 |
یا الله یا الله یا الله |
پنجوین |
27/7/62 |
55- |
و الفجر5 |
یا زهرا |
چنگوله |
27/11/62 |
56- |
و الفجر6 |
یا زهرا |
چزابه و چیلات |
2/12/62 |
57- |
و الفجر 7 |
یا زهرا |
چزابه و چیلات |
اسفند 1362 |
58- |
و الفجر8 |
یا زهرا |
فاو |
20/11/64 |
59- |
و الفجر9 |
یا الله یا الله یا الله |
شرق چوارته عراق |
5/12/64 |
60- |
و الفجر10 |
یا الله یا الله یا الله |
حلبچه |
25/12/66 |
1 - آغاز جنگ و تجاوز عراق به میهن اسلامى ایران 31 شهریور 1359
2 - سرنگونى هواپیماى مسافربرى ایران توسط آمریكا 12/4/1367
3 - پذیرش قطعنامه سازمان ملل توسط ایران 5/5/1367
4 - عملیات مرصاد در غرب كشور و سركوبى منافقین 27/4/1367
5 - پایان یافتن جنگ 29/5/67
عمليات والفجر 8 در 20 بهمن ماه 1364 شروع شد كه طولاني ترين عمليات دوران جنگ بود كه 75 روز طول كشيد و تقريبا تنها عمليات مهمي بود كه توانستيم منطقه بسيارمهمي از خاك عراق را به تصرف خود در بياوريم. يعني در والفجر 8 ارتباط دريايي عراق با خليج فارس قطع شد. مثلث فاو كه بر روي نقشه مي بينيد به طور كامل به تصرف ايران در آمد. بعد از عمليات بيت¬المقدس چنين هدفي در دستور كار جمهوري اسلامي بود؛ يعني بعد ازفتح خرمشهر اينكه ما جنگ را چگونه تمام بكنيم يكي از مسائل بسيار مهم بود، و وقتي كه قرار شد براي ختم ما از مرز عبور بكنيم جنگ اينكه كجاي عراق را بگيريم كه تأثير تعيين كننده در جنگ داشته باشد يكي از مسائل مهم بود. براي مقدمه شايد بد نباشد اشاره كنم كه بعد از فتح خرمشهر عمده مسئله جنگ بحث خاتمه جنگ بود. خاتمه دادن به جنگ هم به نظر مي رسيد كه چند راه حل بيشتر ندارد: يكي از راه حل ها اين بود كه صدام و رژيم بعث سقوط كنند و قضيه حل شود. يكي از راه حل هايش اين بود كه ما اينقدر فشار روي گرده صدام بگذاريم تا خواسته هاي ما را بپذيرد. خواسته هاي ما هم معلوم بود؛ يكي اين كه عراق به قرارداد1975 برگردد. خواسته دوم¬مان هم اين بود كه خسارات جنگ را تأمين بكند. خواسته سوم ما اين بود كه تضمين بدهد كه ديگر چنين جنگي اتفاق نخواهد افتاد. راه حل بعد اين بود كه ما جنگ را با فشار روي صدام به گونه اي ادامه بدهيم كه قدرت هاي حامي صدام احساس خطر بكنند و احساس بكنند برنامه به هم خواهد ريخت؛ لذا آنها وارد عمل بشوند و حداقل خواسته هاي ايران را تضمين شده در يك چارچوبي دربياورند و بپذيرند و قضيه جنگ خاتمه پيدا كند. به نظرم اين سه راه حل بيشتر به صورت كلام به نظر مي رسد؛ البته در دل سه راه حل راه حل هاي مختلفي وجود داشت، وليكن عمده كار اين بود. بعد از فتح خرمشهر اگر ما مي¬خواستيم صدام را سرنگون بكنيم و چه به صدام فشاري وارد كنيم كه خواسته هاي ما را بپذيرد، چه جريانات بين المللي به اين نتيجه برسند كه پيروز ميدان ممكن است ايران باشد، براي اين كه پيروز كامل نشود يك كاري بكنيم جنگ خاتمه پيدا بكند. ما اگر مي خواستيم در داخل سرزمين هاي عراق عمليات بكنيم تقريباً دو سه نقطه بيشتر براي عمليات وجود نداشت:
بقيه در ادامه مطلب